نگارم

ساخت وبلاگ
برای کودکان سوگند باید خوردکه روزی موج می زد بال می گسترد چون دریا درخت اینجامبارک دم نسیمی بود و پروازی و آوازیفشانده گیسوان رودی گشودهبازوان دشتی چمنزاری و گلگشتیشکوه کشتزاران و بنفشه جو کناران بودخروش آب بود و های و هوی گله غوغای جوانانی که شاد و خوش می افکندند رخت اینجاسلام گرم مشتی مردمان نیک بخت اینجا صفای خاطری عشق و امیدی بود ترنم شیرین عزیزم برگ بیدی بود گل گندم گل گندم نگاه دختر مردمچه پیش آمد چه پیش آمد که آن گل های خوبی ناگهان پژمرد ؟ محبت را و رحمت را مگر دستی شبی دزدید و با خود بردکجا باور کنند آن روزگاران رابرای کودکان سوگند باید خوردچه جای چشمهو بید و چمن راه نفس بسته استزمین با آسمان ای داد باپولاد پیوسته است دگر در خواب باید دید پر.از پری وار پرستو را صفای بیشه زار و سایه بید لب جو را در انبوه سپیداران چراغ چشمه آهو رابه روی دشت ها از دختران پیرهن رنگین هیاهو را دگر در خواب باید دیدکجا اما تواند خفت این گم کرده ره در جنگل آهنکجاآیا تواند ناله داد از کدامین دوست یا دشمن ؟ رهایی را نه دستی می رسد از تو نه پایی می رود از من چو پیکان خورده نخجیری به دام افتاده سخت اینجافریدون مشیری  نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 26 خرداد 1401 ساعت: 5:29

حیف که اینجا انظار عمومه وگرنه سفره دلمو وا میکردم.​​​​​​​اخلاق من دستته و میدونی مودی ام.همیشه نبودی اما اینبار یه بیست روزی من نبودم.الان اومدم که بگم مرگ تدریجی ارمغان این وبلاگ بود.باید بگم کاش اصلا از روز اول وبلاگی نبود که من امیدوار بمونم!میخوام بدونی شرایط بلاتکلیفی توی زندگی چنان منو به آشوب کشیده که اگه کسی گریه کنه منم اشکم در میاد.چقدر از ۹۳ تا الان امیدوار بودم به پررنگی تو که مرهمی باشی بر زخمام.نظر مزاحم همیشگی رو اینبار پاک نکردم چون احساس کردم یکی داره مثال معروف عدو سبب خیر شود رو تداعی میکنه.نگار تنهات می ذارم چون وقتی بعد شش ماه دلواپسی من،میای یه خط می نویسی خیلی نکته توی اون یه خط هست.پیغام تو توی همون چند کلمه به من رسید.شاید تو اصلا به این نکته فکر هم نکرده باشی اما توی شرایط تو من دیگه سربارم.نگار مهربون من لحظه لحظه من امیدواری واسه بهتر شدن شرایط واسه هر دوتامونه.خدانگهدار کسی که مفهوم زندگی رو با وجودش لمس کردم.​​​​​​​همه بدی های منو ببخش بهترین. نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 121 تاريخ : دوشنبه 16 خرداد 1401 ساعت: 2:32

سلام همین که بعد پنج ماه اومدی خداروشکر اما اینکه بعد یه‌نصف‌سال سهم من از تو میشه یه جمله یعنی چی؟درک میکنم شرایط رو اما تو نسبت به من سردی و واضح منو طرد میکنی.من هر چی تظاهر به خوب‌بودن میکنم الکی هست.من داغونم و این بی محلی تو ویرونم کرد.نمیدونم چه دلیلی واسه این کارت داری تویی که درددل هات با من بود.شاید دیگه منو محرم نمیدونی.باشه قبول. نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت: 20:50

دقیقا از همچین روزی می ترسیدم.از اینکه اتفاقی بیفته و من عصبانی‌بشم و چیزی بگم و دلت بشکنه.از اینکه بعدش دیگه مثل همیشه زودی جوابمو ندی و فقط سکوت کنی و سکوت.به‌قول معروف چقدر سخته که وسط این همه سختی تو هم‌نباشی.نتونستم نیام و معذرت خواهی نکنم.نتونستم پاک کنم مطلب آخر رو چون مطمئنم خوندی و حتی جوابمو ندادیتو مسئول حال بد من نیستی اما سنگ صبور منی.من هر وقت چیزی رو احساس کنم حتما درسته و الان میدونم که یه چیزی تو رو از من دور کرده.تا بتونم دعا میکنم حال هممون خوب باشه.دعا میکنم هیچ‌انسانی به تنگنا نخوره.دعا میکنم یه روز بلند بشم از خواب و ببینم همش یه کابوس بوده.دعا میکنم که زود تموم بشه این روزهای سخت و خشن نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت: 20:50

بی محلی میکنی دست مریزادخوب منو به کم و کمتر شدنت عادت دادیباشه من آدم بد قصه.میرم‌ از وبلاگ و واسه همیشه مطلبی نمی ذارم اما این رسمش نبود.به قول شاعر"پیش تو بسی از همه کس خارترم منزان‌روی که از جمله گرفتارترم منامیدوارم همیشه خوش باشی که حتی یاد من هم به ذهنت خطور نکنه.با درد و رنج فراوان خدانگهدار نگارم...
ما را در سایت نگارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mojiraama بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت: 20:50